دکتر عبد الرحیم حزینی

فوق تخصص آنکولوژی


راه مبارزه با سرطان

نقش مذهب در ارتقاء کیفیت زندگی بیماران

" نقش مذهب در ارتقاء کیفیت زندگی بیماران و بستگان آنها" از نظر سازمان جهانی بهداشت مراقبت معنوی یکی از حقوق اساسی بیماران است. به این ترتیب که در تعریف سلامت اینگونه بیان میشود که سلامت، شامل سلامت کامل جسمی، روانی، اجتماعی نه فقط نبود بیماری است. در سالهای گذشته از دهه 90 و 80 در کشورهای غربی توجه به نیازهای معنوی و روحی - روانی بیماران بخصوص بیماران سرطانی گسترش زیادی داشته است. این موضوع روز به روز تأثیر به سزایی در جهت افزایش کیفیت زندگی بیماران و بستگان آنها و همچنین کادر درمانی داشته است. از طرف دیگر در حال حاضر سرطان دومین علت مرگ در کشورهای توسعه یافته می باشد و پیش بینی می شود که تا سال 2020 به اولین علت مرگ در جهان تبدیل شود. با توجه به روند رو به رشد بیماران سرطانی و با وجود پیشرفتهای زیاد در تشخیص و درمان بیماران سرطانی هنوز درصد زیادی از بیماران سرطانی غیر قابل درمان می باشند. لذا با توجه به نبودن درمان قطعی در این بیماران، نیازمند حمایت همه جانبه چه از نظر جسمی، روحی و روانی می باشند. یکی از وظایف طب پالیتیو (Palliative Care) رفع نیازهای معنوی و دینی بیماران بخصوص بیماران صعب العلاج می باشد. در کشور اسلامی ما که بر پایۀ اصول دینی بنا شده است؛ با الهام از دین مقدس اسلام و آیات نورانی قرآن و با حمایت مسؤلین بهداشت و درمان، اساتید حوزوی و روحانیون علاقمند در جهت ارتقاء حمایتهای بیماران در بیمارستان ها می توان کمک گرفت.
لذا با توجه به درک این نیاز، از سال گذشته درمانگاه طب پالیتیو بیمارستان حضرت سیدالشهداء برای اولین بار در ایران جهت حمایتهای همه جانبه بیماران سرطانی با مسؤلیت اینجانب احداث گردید. این درمانگاه با هدف رفع نیازهای جانبی اینگونه بیماران از جمله ارتقاء کیفیت زندگی و کیفیت مرگ Quality of death بیماران، انجام مشاوره های مختلف (مشاوره های روانشناسی، مذهبی، تغذیه و...)، تضمین سلامت بستگان بیمار - که یکی از جنبه های ارتقاء سلامت در جامعه می باشد- احداث شده است. در نتیجه، با توجه به اهمیت این موضوع پیشنهاد می شود که روحانیون و مشاورین مذهبی نقش بیشتری در ارتقاء سلامت اینگونه بیماران و بستگان آنها داشته باشند.
کلید واژه: طب تسکینی، بیماران سرطانی، مراقبت معنوی، حقوق بیمار


آدرس مطب : 1
تلفن : 1 - 1

نظرات کاربران درباره این مطلب :

کیومرث افتخاری [ 1393-07-09 ]
بنام خداوند بخشنده مهربان آنگاه که در قرآن می فرماید:" آنان که محکوم به عذابند را، چه کسی می تواند از عذاب رهایی دهد؟" هدفش روشنگری برای اندیشمندان بوده. اگر به آنچه جاریست، بر اساس روشنگریها وتعالیمی که باریتعالی در کتب آسمانی که بهترین وجامع ترین آنها قرآن است، بر ما ارزانی داشته بنگریم، به نتایج زیبایی می رسیم که حیرت انگیز بودن امور و تلخی بی توجهی انسان به این حقایق را نمایان تر میکند. هر آنچه در جهان بوقوع می پیوندد "الخیرو فی ماوقعه" است، و طریقه ی تغییرشان را خداوند آشکارا در قرآن بیان کرده. بدون توجه به این حقایق، هیچ راه و روشی نمی تواند مؤثر، عام المنفعه و خداپسندانه باشد. بیاد بیاورید : o روشهای درماني که پس از چندی تأثیر خود را از دست می دهند. o جهش های ویروسی! o تأییدهای علمی که بعد از مدّتی تکذیب می شوند! o در سطحی گسترده اعتراف به خطا بودن برخی اعمال جراحی کردن، بدون اینکه خود را موظف به جبران خسارات ببار آمده بدانند! o برداشتن غده ها و تومور ها،و عود مجدد آنها! o پیشرفت های علمی که در بوق و کرنا می کنند، اما پشت پرده مرتب شکست می خورند! o داستان پیوند اعضاء، دستاورد های جدید آن و... مطرح نکردن بعضی پس زدن های پیوند اعضاء را که با رعایت تمام بررسی ها و احتیاط های لازم صورت گرفته و می گیرد! o باب جدید پیوند سلول های بنیادی که از خود شخص گرفته شده و به او پیوند میشود، و بخش مهمی از دانشمندان، اساتید و پزشکان، به همین دلایل علمی اعتقادی، با اساس این کار مخالفت ورزیده اند، حکایت از آن داردکه تا خدا نخواهد، در هیچ زمینه ای نتیجه ای مثبت ببار نخواهد نشست. اگر بنا بر درمان باشد، سیستم بدن زیباتر از هر روشی از سلول های بنیادی سود خواهد برد. در غیر این صورت پیوند سلولهای بنیادی به هر شکلی نیز نتیجه بخش نخواهد بود، چرا که بدن انسان در مقابل تحمیل واکنش نشان می دهد. منشأ هر آنچه بوجود آمده، با هم مشابه اند. شعور حاکم بر کائنات، شکل گیری جهان را تنظیم می کند. توان جسم در ترکیب و تغییر ماهیّت مواد شکل دهنده اش و موادی که به آن وارد می شوند و در تعامل با روح و روان، تعادل یا عدم تعادل خویش را رغم می زند، از قوانین شعور هستی پیروی می کند. وقتی نتیجه ی تحقیقات علمی بشر، از پیدایش هستی، شکل گیری ماده، تا ساختار موجودات زنده، بخصوص بدن انسان و طرز کار آنرا جمع بندی می کنیم و نظریه ها ی نزدیک به یقین ارائه شده توسط محققّین را ارزیابی می کنیم، اگر صادق باشیم اذعان می داریم که: • به بخش ناچیزی از حقایق امور دست پیدا کرده ایم. • اولین و مهمترین عامل سلامتی یا بیماری افراد، باورها، اعمال، و عادا ت ایشان می باشد. روح حاکم بر کائنات هستی که آنرا جان بخشیده و فعالش میدارد، جاری بوده، بسیار توانا، منظم و بی بدیل است. تلاشی که آدمی در راه پی بردن به چگونگی امور مبذول داشته، اگر فقط برای ارضاء حس کنجکاوی و آگاهی بیشتر می بود، امری پسندیده باقی می ماند. اما آدمی با روحیه ی منیّت طلب و بر اساس معیارهایی که باور داشته، هرچه بیشتر بدنبال توجیهی قابل فهم و بیان گشته، نتیجه کمتری گرفته. باز هم پا را فراتر گذاشته و به توهّم اینکه می تواند بدون توجّه به حقایق معنوی، در نظام هستی تغییرات مفیدی ایجاد کند، مرتکب اعمالی شد که نامی جز دخالت و چوب لای چرخ گذاشتن ندارد. آیا این اقدامات معنایی جز این دارد که علمای غافل نسل بشری، نظام آفرینش هستی را صاحب نقایص و کمبود هایی می دانسته، وخود را موظف به جبران آن قلمداد کرده اند.؟! خلقت خدا را با ماشین بی جان مقایسه کرده، به میل ما کار نکردن آنرا اختلال نام نهاده، خود را مجاز به مداخله دانسته، سعی در اصلاح نابسامانی ها می نمایند.! متأسفانه با وجود مشاهده ی آثار و عواقب شوم این اقدامات نا بخردانه، بدلایل معلوم از جهل عمومی سوء استفاده کرده و تغییرات حاصله را بحساب کاردانی خویش و مایه ی فخر و مباهات گذاشته، بازار کاذبی برای اینگونه اعمال ایجاد کرده،که یکی از تبعاتش تجاری شدن امر درمان بنی بشر می باشد. این درحالی است که سیستم فعال جسم، بشکلی معمّا گونه، بسیار زیباتر و مؤثر تر از اقدامات تحمیل گرانه ی دست اندرکاران بخش درمان عمل می کند،که هم قادر است مانع از درمان شود و هم میتواند درمانی بدرو از باور همگان را محقّق سازد. سمت و سوی این روند را، مشیّت الهی، تمایل و اراده ی شخص تعیین می کند. از آنجا که چنین حقایقی با سیاست های تجاری امر درمان مغایرت دارد، با تبلیغات گسترده و گمراه کننده مانع از اشاعه ی آن حقایق در سطح جوامع بشری می شوند. هیچ حرکتی لغو نیست. علّت حادث شدن آنچه ماهیّت آنرا نمی دانیم نیز اتفاقی و یا جادویی نیست. حتّی "کن ،فیکن" نیز بسیار منطقی و حساب شده واقع می شود. سلامتی و بیماری هم مانند همه ی امور، نتیجه ی عملکرد شگفت خلقت و آفرینش است. شک کردن به توانایی هایی که خداوند در وجود ما به ودیعه نهاده، فقط از علمای کافر و خودشیفته ای بر می آید که موجبات غفلت بیشتر عوام الناس را فراهم کرده، خود را متولّی امور مردم قلمداد می کنند. مشیّت الهی بر اساس لیاقت انسان معین شده و جمیع سلولهای بدن با همکاری خارق العاده ای برای رسیدن به هدف تعیین شده فعالیّتشان راجهت میدهند. چه برای حفظ سلامتی و یا برای بیماری و نابودی. چیزی بنام اختلال وجود ندارد. دخالت بشر در این مورد بر اساس حکمت است و اگر برخلاف مشیّت و لیاقت باشد، فقط به پیچیده ترکردن کارها می انجامد. پیچیده تر شدن روش های درمانی ،پیدایش بیماریها ی عجیب، صعب العلاج و لاعلاج دلیل قاطعی بر همین روند می باشد. حال آنکه با بازگشت به اصل خویش و گردن نهادن به امر خدا و اصلاح خطاکاریها، رسیدن به مقصد راستین که به ظاهر شگفت، ولی دراصل بسیار ساده و زیباست، میسر خواهد بود. علی رغم باور غالب که سیستم ایمنی بدن دچار اختلال شده، سپس بیمار می شویم، دستگاه ایمنی همیشه منظم و فعال است و هم اوست که مقدمات بیماری را فراهم می کند، و اِلاّ این تناسب بی بدیل بین اعمال ما و نوع بیماری وجود نداشت و آشفتگی حاصله، مانع از دسته بندی و تفکیک بیماریها می شد. عواملی چون میکروب، ویروس، باکتری و... پس از مساعد شدن شرایط، به روند تخریب ملحق می شوند که بر همین اساس، بیماری اسمهای متعددی پیدا کرده و در بعضی موارد حتّی نمی توان اسمی برای آنها متصوّر شد، و لذا بنام دکتر یا محققّی که عملکرد و سیر بیماری را توصیف نموده، ثبت می شوند.! پیچیده تر شدن مشکلات جهان، با پیشرفتهای علمی رابطه ی مستقیم دارد. زندگی شلوغ، صنعتی، ماشینی، الکترونیک و... به این امر دامن می زنند و مشکلات روزافزون معیشتی جوامع، از هر گروه و طبقه ای که باشند، این مهم را تشدید کرده، تلاش برای برقراری تعادل جسم، روح وروان و بازیابی سلامتی را دشوارتر می نمایند. و... هردم ازین باغ، بری می رسد.! همانگونه که قرآن چگونه مردن انسان را متناسب با اعمالش بیان می دارد؛ نوع بیماری و شدّت و ضعف آن نیز متناسب پرونده ی اعمال آدمی می باشد. صدماتی که از بدو تولّد بر ما وارد شده اند، احساس گناه، کینه، نفرت، ترس، حس اسارت، حقارت، حسرت، عدم تمایل به زندگی، ناشکری و... چند و چون بیماری را موجب می شوند. تا جایی که انسان طبق تعالیم الهی "خیر الامور اوسطها" را به جا بیاورد، و از راه راست خارج نشود، مشکلی بوجود نمی آید. اشکال،گرفتاری و آنچه در اینجا مطرح است یعنی بیماری، هنگامی ایجاد می شود که آیة "به تو درد می دهم تا بیاد من افتی" باید اجرا شود. متأسفانه اکثریّت غافل به جای بازگشت به سوی خدا، به انباز های ظاهر فریب و تو خالی موجود متوّسل می شوند، تسکین حاصله را درمان فرض کرده به غفلت بیشتر دچار می شوند، تا جایی که همه ی راهها را بیراهه می یابند. آنگاه هنگام "التماس میکنی تا درد از تو بردارم "فرا می رسد. امّا هنگامی که پروردگار عالم با واسطه یا بی واسطه به ایشان راه می نمایاند، می رسند به "درد از تو بر میدارم" و خود را رهایی یافته پنداشته، طغیان می کنند و به "فردا دوباره مرا فراموش می کنید" دچار می شوند. تنها روش ها و اقداماتی که بر اساس حقایق یاد شده، توانایی های جسم در پاکسازی و بازسازی خویش را احیاء کرده، جنبه ی یادآوری و تذکر داشته و برای معترفین به حقایقِ الهی بکار برده شود، به نتیجه ی درست و کامل می رسند. تأسی از عملکرد خدای یکتا و تلاش برای جلب رضایتش، انگیزه ی اقدام برای تسکین و درمان آلام و درد های جامعه را فراهم می کند، و اِلاّ آنان که لیاقت بخشش را ندارند، شایسته دلسوزی هم نیستند. چنانچه به هنگام برسرعقل آمده و با استعانت از باری تعالی به راه صلاح باز گردیم، بدون نیاز به هیچ راه و روش درمانی خاصی سلامتی ازدست رفته احیاء می شود. آنان که اینگونه زندگی می کنند، از خسارت آثار تمدن بشری نیز در امان خواهند بود. تغذیه معمول، آنهم بروشهای غلط متداول، اصلی ترین مانع را برای درمان بیماری فراهم می آورد. نتیجه ی تحقیقات علوم تغذیه نشان داده که از هر چهار قسمت غذایی که تناول می کنیم، فقط یک قسمت آن مفید واقع می شود. سه قسمت دیگر، نابسامانی های موجود را تشدید کرده، به پیچیده تر شدن حال عمومی افراد منجر می شود. شخصی که در حالت اورژانس بسر می برد، از تغذیه صحیح نیز سود نخواهد برد. نتایجی که از روشهای گوناگون تغذیه درمانی گرفته شده، از آنجا که هرکدام به نوع خود معتقد به حذف برخی مواد از چرخه ی غذایی می باشند، کامل نبوده، جسم و روح را از جهاتی دیگر دچار نقصان می کنند. مهمتر آنکه با فرمان خداوند که می فرماید:"حلال مرا بر خود حرام نکنید" مغایرت دارند. هرگاه پیچیدگی بیماری و شدّت درد و ناتوانی، به مرز از کار افتادگی رسیده باشد، طبعاً حال و حوصله ی حرف شنوی بیمار برای ارشاد شدن، به حدّاقل می رسد. در احوالی اینچنین، ضرورت روشی که در کوتاه ترین زمان با نشان دادن اثرات مقدماتی چشمگیر، روحیه و باور بیمار را افزایش دهد تا بتوان انتظار همکاری و پذیرش حقایقِ لازم را از او داشت، رخ می نمایاند. ( از قبیل برطرف ساختن درد، عفونت و عوارض جانبیِ داروهای مصرف شده، که هم درمان را مشکل تر می کند، وهم دخالت در کارکرد بدن محسوب می شوند). پس از رسیدن به چنین ثباتی، با یادگیری و رعایت تغذیه صحیح، درکنار بینش و اعتقادات صحیح، می توان در بدست آوردن سلامتی و حفظ آن کوشید. تغذیه صحیح، همان دستوراتی است که از رسول گرامی، محمد(ص) نقل میشود: غذای ساده، به اندازه، به هنگام، با توجه، رغبت و شکر نعمت خوردن. اینجانب قریب به بیست سال به روشی پرداخته ام که بر همین اساس پی ریزی شده و ضمن متناسب بودن با الزامات یاد شده، نتایج عمومی زیبایی را شاهد بوده ام. فلسفه این روش مبتنی بر آزاد سازی جسم و روح از قیدوبندهایی که بتدریج عارضش شده، برقراری تعادل عمومی را برایش دشوار نموده، میباشد؛ تا بتواند مجدّداً به کاری که برای آن خلق شده، بپردازد. پس هیچ نیازی به اینکه لازم باشد از کارش سر درآوریم، روشهای مختلف را بروی شخص آزمایش کرده، بلکه درمانی حاصل شود، نیست. جسم و روح ما به زیبایی ازین حذف کردن دخالتها و پاکسازی عمومی استقبال کرده، واکنش مثبت نشان می دهد. مواد مصرفی که جایگزین تغذیه ی معمول در طول دوره می گردد، از هر نظر غنی و کامل می باشند، و خواص شفابخششان، در طول قرون گذشته، موردتأیید و بهره برداری بوده،و فقط خوراک اعضاء رئیسه ی بدن شده، طیّ فرآیند سوخت و ساز، مواد زاید تجمع یافته از هر نوعی، تبدیل به انرژی شده، باعث تمایلی لذّت بخش برای فعالیّت بیشتر می شود.طیّ همین پروسه بدون عوارض جانبی و هیچ دغدغه ای روزی یک کیلو از وزن بدن کاسته شده و پس از رسیدن به وزن متعادل،کاهش وزن متوقف می شود. 1. طیّ سه روز اوّل روند سلامتی آغاز، بدن فعال شده و از هر دارویی بی نیاز می شود. 2. تا روز پنجم جمیع درد ها از بین میرود و آثار تعادل عمومی مشهود می شود. 3. روز هشتم علائم بهبودی نسبی و پاک شدن بدن از عفونت مشهود می شود. 4. روز یازدهم، بیمار از پاکسازی های انجام شده و نتایج ناشی ازآن احساس خوشی و سرمستی می کند. 5. تا روز پانزدهم تمامی مجاری عروق و سیالات بدن آزاد شده، طبیعت خویش را باز می یابند و با افزایش ادرار، سرعت تخلیه ی مواد زاید به حد اکثر می رسد. سرعت ترمیمی با توان بالایی که بدن در طول دوره از خود نشان می دهد، مؤید توانمندی ازکار افتاده ای می باشدکه از قبل وجود داشته، اما بدلایلی عدیده... که جز مختصری از آنها برما روشن نشده اند، قبل از ورود بیمار به این روش، به شکل دیگری عمل می کرده.! شگفتی های خلقت، بی شمارند. 6. روزها ی آخر قبل از پایان دوره، شخص بیمار اوّلین کسی است که بازیابی سلامتی اش را اعلام می کند. ویژگی های اجرای روش بصورت کامل، مخصوص کسانی است که ایمانی خدشه ناپذیر به خدا و اسراری که بر ما آشکار کرده و عملی بودن آنها داشته، دارد و یا پیدا کند، که:" از ماست که بر ماست". برخلاف معادلات ساده دنیایی که هرچه پول بدهی،آش می خوری، دراین روش چیزی برای معامله ی مادی وجود ندارد؛ بلکه باید با تغییر لیاقت خود، در جلب رضایت خدا کوشا باشیم. براین اساس، اصلِ" اگر دیگری نتیجه گرفت، من هم نتیجه می گیرم" منتفی است. تخصصی که در این روش اعمال می شود، از هزاران سال قبل تاکنون مشابهاتی داشته که بدان توجه شده و می شود. بر مبنای همین اصول، رشته ی تخصصی در برخی دانشگاههای جهان از جمله "مسکو" تدریس می شود. شاخه طبّ اسلامی در کشور ما، که شکر خدا در سالهای اخیر به آن بهای بیشتری داده شده است نیز به این اصول توجهی خاص دارد. لذا این اصول بخوبی امتحان خودرا پس داده است و در صورت مهیّا بودن و فراهم شدن شرایط اساسیِ اولیّه، محدودیّتی برای نوع بیماری، شدّت آن و یا شخص مبتلا ندارد. بیماری که با روحیّه، باور و اعتماد بنفس بالا و عالی که در قالب دعای زیر آمده است، مبادرت به گذراندن مدّت لازم برای اجرای این روش نماید، طبق وعده خدا در قرآن، به زیباترین نتیجه ای که مشیّت الهی بر آن قرار گرفته است خواهد رسید:"پروردگارا، من از تو هیچ نمی خواهم، مگر آنچه تو برایم مصلحت دانسته و مقدّر فرموده ای، که با تغییر و بالا بردن لیاقتم، تو نیز عطایت را بهتر می نمایی. و من نهایت تلاشم را خواهم نمود تا در راه رضای تو گام بردارم، و امیدم به یاری توست تا نلغزم و به هردلیلی از جمله وسوسه های بیشمار شیطان، از راهی که تو پیش رویم نهاده ای منحرف نشده، تا به سر منزل مقصود برسم "آمین یا رب العالمین". در حقیقت، هدف اصلی قرب به خداست، نه رهایی از مرگ! (رضایت کامل و حقیقی). از بدو فعالیّتم در روش مطرح شده، و طیّ سالهایی که به تحقیق و آزمایش در باب روشهای گوناگون درمانی مشغول بوده ام، تجاربی تلخ... خوش بینی ام به متعهّد بودن و باقی ماندن بشر خاکی بر عهد و پیمانش، کمرنگ شده، و لذا رسیدن به شفای کامل را امری دشوار یافته و می دانم، چرا که آدمی دست از صدمه زدن به خود... برنمی دارد.! امّا، به اجرای10 الی 15 روزه ی دوره، به عنوان شیوه ای که می تواند موانع درمان را، براحتی و بزیبایی برطرف کند، تا پزشک متخصص بتواند به درمان اصلی بپردازد، اعتقاد و باور کامل دارم. زیرا، ازطرفی نتایج قطعی که ذکر آن رفت (روز 15 هم دوره) حاصل می شود، و از طرف دیگر، عهدشکنیِ آن گروه از خلایق که قرآن به ایشان اشاره کرده، از همین هنگام که احساس رهایی می کنند، شروع می شود.! دستورات زیبای قرآن مبنی بر تفحس نکردن در زندگی دیگران و، اینکه "اجباری در دین داری نیست" مرا برآن داشت تا به جنبه های عمومی این روش که منجر به نتایج ثابت و مشابه در بیماران گوناگون می شد، بیشتر بپردازم، تا بتوانم با راهکارهای متنوع، به تعداد بیشتری از خلق خدا خدمت کنم. در شرایط کنونی جوامع بشری، نگرش آرمانی به امر درمان، تعداد مدد جویان واجد شرایط را بسیار کاهش می دهد. چنانچه به کسب نتایج قطعی چون برطرف شدن درد و توانا شدن سیستم ایمنی و ترمیمی بدن بسنده کنیم؛ محدودیّت شمار استفاده کنندگان ازین روش، به حدّاقل ممکن می رسد. کار زیبایی که شما انجمن محترم بدان همّت گمارده اید، با برطرف شدن درد وعوارض آزار دهنده ای که توجه و هشیاری بیمار را به خود جلب کرده، به نتایج بهتر و مؤثر تری خواهد رسید. بالا رفتن توان دفاعی و ترمیمی جسم بیمار، در کنار مشاوره، آموزش، و خدماتی که شما به بیماران عرضه می کنید؛ در صورت بهره گیری صحیح و کامل مدد جویان، رسیدن به نتایج بهتر را نیز به ارمغان خواهد آورد. اینجانب آماده ام تا با نظارت و همراهی شما، روش حاضر را بصورت منطقه ای، با در اختیار داشتن موقّت پایگاهی که دسترسی و سرکشی به بیماران داوطلب (که طیّ نشستی توجیه و اعلام آمادگی نموده اند) آن محدوده را برایم میسر نماید؛ یک دوره آزمایشی، جهت اثبات کارآمدی این روش را اجرا نمایم؛ باشد که پس از حصول اطمینان خاطر شما، با مشارکت و هم فکری یکدیگر، این پروسه را گسترش داده، به دردمندان دیگر نیز خدمت نموده، در اَجرِ مادی و معنوی آن نیز شریک باشیم. با واقع بین بودن درباب امر درمان خلق خدا، رعایت اخلاق پزشکی و امید به مرتفع شدن موانع رسیدن به درمانی بهتر وجامع تر، ارزش بها دادن به نتایج شگفت اینچنینی، محسوس تر می شود. انشاالله. والسلام. کیومرث افتخاری تلفن همراه 09128144958 فعلآ به ایمیل دسترسی ندارم. درصورت تمایل به دانستن توضیحات بیشتر، با تلفن همراهم تماس بگیرید.

mehrzad mostageran [ 1391-01-16 ]
با تشکر از آقای دکترحزینی و به امیدهمکاری روز افزون با جنابعالی

برای متن پیام فقط از حروف فارسی استفاده کنید .
این فرم صرفا جهت دریافت نظرات ، پیشنهادات و انتقادات کاربران در مورد مطلب فوق میباشد .
به سوالات پزشکی در این بخش پاسخ داده نمیشود .
از ارسال پیام های تبلیغاتی در این بخش خودداری نمایید .
حداکثر طول مجاز برای متن پیام 500 کاراکتر است .
نام و فامیل :
تلفن :
ایمیل :
متن پیـام :
صفحه اصلیویدئوپذیرش بیمارانلیست خدمات طب تسکینیEnglish Pageعلایم و نشانه های سرطانگالریتماس با ماسوالات پزشکیمطالب آموزشیرزومه به زبان ایتالیاییبیوگرافیپیامهای کاربراناخبارسایت های مرتبطدوره های کوتاه مدت